چرا دیگر از من سراغی نمی گیری؟ چرا مرا فراموش کرده‌ای؟ چرا به من سر نمیزنی؟ مگر من به تو چه جفایی کرده‌ام که مرا به دست فراموشی سپرده‌ای؟ واقعا من برایت به اندازه یک مرده هم ارزش ندارم؟ برای یک شخص مرده،هستند کسانی که بروند بر سر مزارش و به او سر بزنند ولی تو مرا به عنوان یک مرده هم قبول نداری؟ چه زیبا گفت که" کاش به جای اینکه برای تابوتم تاج گلها بیاورید، هنگامی که زنده‌ام و نفس می‌کشم  فقط و فقط برای من  یک شاخه گل بياوريد" حال من از تو آن شاخه گل را هم نمی‌خواهم و فقط از تو می‌خواهم به یادم باشی و یادم کنی که من به همین ذره‌ي اندك قانعم. من قانعم به اینکه تو یادم کنی حتی با یک گوشه نگاه حتی با یک پیامک یا یک میس کال فقط یادم کن در کنج دلت و یه جوری به من بفهمان که یادم کردی حتی به اندازه کسری از ثانیه. فقط یادم کن همین. منو از یاد نبر که من همیشه به یاد توام پس دستم بگیر و برایم تب کن و بدون که اگر اینجوری بشه در هر ثانیه برات هزار بار می‌میرم. خيلي‌دوست دارم، يه دنيا دوسِت دارم، فقط يه ذره دوستم داشته باش.